ویندوزت چیه؟

اشاره : یک روز کاری دیگر. فرقی نمی‌کند در خانه باشم یا در دانشگاه. برنامه‌های مشخصی را معمولاً فرارویم باز دارم. یک ویرایشگر متن ساده: gedit.


یک روز کاری دیگر. فرقی نمی‌کند در خانه باشم یا در دانشگاه. برنامه‌های مشخصی را معمولاً فرارویم باز دارم. یک ویرایشگر متن ساده: gedit. یک مرورگر فایل ساده: nautilus و چند برنامه تخصصی‌تر. اما همین دو برنامه ساده واقعاً اعجاب‌آورند.

یک فایل اسکریپت را در gedit باز می‌کنم. نه؛ چند خط کد از فایل چند روز قبل نیاز دارم،  کجاست؟ پوشه آن روز را می‌یابم. فایل را باز می‌کنم. پنجره تازه‌ای باز نمی‌شود و این موضوع زمانی که با چندین فایل و پوشه همزمان کار می‌کنی، نعمت بزرگی است. فایل متنی تازه‌ای که باز می‌کنم، یعنی همان اسکریپت چند روز پیش، در زبانه تازه‌ای در gedit باز شده‌است.

روزی نیست که با gedit کار کنم و با خودم فکر نکنم که آخر چرا مایکروسافت نمی‌خواهد یک ویرایشگر متن خوب بسازد؟ ساختنش واقعاً برای شرکتی مثل مایکروسافت سخت نیست. وقتی ویرایشگر متن ویندوزی نیرومندی مانند ++Notepad وجود دارد، معلوم می‌شود که مشکل از ویندوز نیست.

مشکل واقعاً از خود مایکروسافت است. Wordpad جای یک ویرایشگر متن را نمی‌گیرد و Notepd هم بیشتر به یک شوخی سبک شباهت دارد. اصلاً نمی‌دانم چرا هنوز با ویندوز ارائه می‌شود. اما این gedit در عین ساده و سبک بودنش واقعاً کارا و باهوش است.

مجهز بودنش به زبانه‌ها قابلیتی است که کدنویس‌ها قدرش را بیشتر از همه کس می‌فهمند. فایل اسکریپت دیگری که من باز کرده‌ام روی کامپیوتر دیگری است. اما gedit اهل بهانه‌گرفتن نیست. پرسش‌های ساده‌انگارانه هم نمی‌پرسد. یک‌راست آن فایل را در زبانه جدیدی باز می‌کند. بدترین حالتی که ممکن است پیش بیاید، آن است که من از کامپیوتری که آن فایل اسکریپتی روی آن است، خارج شوم و این فایل در gedit باز بماند. در آن حالت هم باز ایراد نمی‌گیرد تا وقتی که بخواهم فایل را تغییر دهم. یاد ویندوز می‌افتم. کافی است ارتباط سیستم عامل با منبع فایلی که در یک برنامه باز است، قطع شود؛ چنان شیونی به پا می‌کند که... .

gedit یک قابلیت هوشمندانه و البته کوچک دیگر هم دارد که برای من بسیار دلپذیر است. در اصطلاح خودم می‌گویم، زبان سرش می‌شود. وقتی در gedit تایپ می‌کنید، اگر زبان صفحه‌کلید را به فارسی (یا هر زبان CTL دیگری) تغییر دهید، مکان‌نما خودش به سمت راست صفحه می‌رود.

به همین سادگی. راستی، یک نکته دیگر درباره Notepad: سطرهای طولانی ممکن است تا بی‌نهایت ادامه داشته‌باشند. در ویرایشگرهای منطقی‌تر مانند ++Notepad و gedit یا به شکل پیش‌فرض  یا با انتخاب کردن یک گزینه می‌توانید خط‌های طولانی را بشکنید تا همه چیز جلوی چشم‌تان باشد. می‌توانید شماره‌گذاری خط‌ها را هم فعال کنید تا دچار اشتباه نشوید. ویژگی‌های پیشرفته‌تر gedit را نمی‌گویم. همین‌ها برای  مقایسه کافی‌اند.

اما فایل‌ها را چگونه می‌یابم؟ میان پوشه‌هایی که در چندین کامپیوتر مختلف هستند، چگونه ناوبری می‌کنم؟ بسیار ساده. Nautilus هم مانند gedit ساده و کارا است. با پروتکل ssh به کامپیوترهای مختلف وصل می‌شوم. در Nautilus از sftp استفاده می‌کنم. از آخرین نسخه Nautilus استفاده نمی‌کنم وگرنه می‌توانستم از قابلیت زبانه‌ها که به آن افزوده شده نیز بهره بگیرم.

اما شرایط به اندازه کافی خوب هست. آدرس سرورهای مختلف را به شکل Bookmark در کنار صفحه دارم و با یک کلیک وارد هر کدام می‌شوم. گاهی می‌خواهم برنامه‌ای را در یکی از سرورها اجرا کنم یا فایل گزارشی را ببینم. یک کلیک راست می‌کنم و ترمینال را در همان سرور و در همان پوشه‌ای که هستم باز می‌کنم.

اگر در ویندوز بودم؟ برای استفاده از sftp باید برنامه‌ای جداگانه نصب می‌کردم. بعضی از این برنامه‌ها واقعاً هم خوب هستند، اما هیچ کدام به پای Nautilus، این حلزون فروتن، نمی‌رسند. مایکروسافت برای استفاده از sftp کمک چندانی به شما نمی‌کند.

هنوز عده‌ای هستند که ویندوز را ساده‌تر از لینوکس می‌دانند و برای کاربران عمومی مناسب‌تر می‌پندارندش. در اینجا قصد ندارم روی این موضوع بحث کنم، اما باید بپذیریم که اگر ویندوز در طول این سال‌ها روی بیشترین درصد کامپیوترهای شخصی نشسته‌است، لینوکس بیش از هر چیز در فضای شبکه‌ای و برای شبکه رشد کرده و بهینه شده‌است.

ویندوز قطعاً پیشرفت‌های مهمی داشته‌است، اما برای من قابل درک نیست که چگونه سازنده یک سیستم عامل به جلوه‌های گرافیکی سه‌بعدی آن می‌بالد (جلوه‌هایی که هنوز از دنیای لینوکس و بسته‌هایی مانند Compiz Fusion عقب هستند)، در حالی که آن سیستم عامل بدون استفاده از برنامه‌های کمکی نمی‌تواند یک فایل متنی عادی را خوب نمایش دهد.

gedit و Nautilus دو نمونه از برنامه‌های لینوکسی‌اند که بر همتایان ویندوزی خود سرآمدند. نمونه‌های دیگری را می‌توان برشمرد: OpenOffice و Koffice. در مقایسه با آفیس حجیم و گران‌قیمت مایکروسافت، Gimp در مقایسه با Piant (مقایسه کردن Gimp با فتوشاپ بی‌انصافی است) و مهم‌تر از همه، برنامه‌هایی مانند Synaptic یا Yum در مقایسه با ابزار نصب و پاک کردن برنامه‌ها در ویندوز.

شاید فکر می‌کنید، در حق ویندوز بی‌انصافی می‌کنم. من نیز مانند بیشتر شما که این یادداشت را می‌خوانید کامپیوتر را ابتدا با DOS و سپس با ویندوز آموخته‌ام. برخی از ما می‌پنداریم که ویندوز «حقی بر گردن ما دارد»، زیرا مسیر یادگیری کامپیوتر را برای‌ ما هموارتر کرده‌است.

من هم زمانی چنین می‌اندیشیدم، اما دیگر نه. اکنون فکر می‌کنم استفاده از ویندوز بیشتر به جبر بازار است. پرسش ساده این است: اگر با هر دو سیستم عامل (ویندوز و یک توزیع دلخواه از لینوکس) آشنا باشید و بخواهید استفاده از کامپیوتر را به شخصی یاد بدهید تا کارهای روزانه‌اش مانند استفاده از اینترنت و کارکردن با اسناد را انجام دهد، کدام سیستم‌عامل را توصیه می‌کنید؟ من سراغ ویندوز نخواهم‌رفت.

به نظرم، طنز ناجوری در گفتار روزانه ما است که سیستم عامل را مترادف با ویندوز می‌دانیم. راستی، ویندوز شما چیه؟